کد مطلب:211159 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

آراء و نظریه امام صادق درباره علوم طبیعی و کیمیا
اینجا قبل از بیان مقصد باز ناچاریم نكاتی را برای خوانندگان عزیز تشریح كنیم و چون نگارنده در این موضوع كتابی ندیده و بحثی از علمای اعلام معاصر نشنیده بلكه این وجیزه را روی علاقه و اطلاع و تتبع و تحقیق خویش فراهم نموده مطالب لازم را متذكر می گردد باشد كه روزی مفتاح تتبع و تحقیق دیگران گردد.

1- تدریس امام صادق روی كتاب نبوده و روش كلاسی و مكتبی نداشته كه سطر به سطر یا فصل به فصل تدریس گردد بلكه مطالبی را كه خود امام علیه السلام از نظر طریقیت توحیدی طرح می فرموده بیان و شرح می داده اند یا یكی از شاگردان سؤالی می كردند كه امام علیه السلام سئوال او را به یك بیان موجز و رسائی تجزیه و تحلیل نموده و استفاده برای طریقیت توحید می نمودند.



[ صفحه 351]



2- تدریس امام علیه السلام مانند درس خارج فقهای امامیه است كه در یك موضوع خاص مثلا در باب لقطه یعنی گمشده فصلی مطرح می شد و مسائل اطراف و جوانب آن را بیان می كنند و موضوع به این ترتیب در مدتی خاتمه یافته و بعضی از شاگردان علاقه مند تقریرات استاد را در آن موضوع می نوشتند و به نام كتاب تقریرات درباره مسائل مختلف درس خارج طبع و نشر می شد و هزارها از این كتاب در كتابخانه های علمای شیعه در نجف و كربلا و كاظمین و مشهد و قم و اصفهان و شیراز و غیره موجود است كه علماء بزرگ تقریرات اساتید خود را نوشته و نظریات خود را هم بر آن حاشیه زده اند.

درس امام صادق علیه السلام هم درس خارج بوده كه از این چند هزار محصل حوزه علمیه دانشگاه جعفری عده ی استعداد و لیاقت و جربزه وشم علمی نیرومندتری داشته تقریرات امام را در فنون مختلفه نوشته اند مانند اصول اربعمائه كه چهارصد فقیه دانشمند تقریرات امام را نوشتند و هر كسی برای آنها مشكلی پیش می آمد بصورت استفتاء كتبا می پرسیدند و امام به آنها پاسخ می داد و چهارصد كتاب اصول فقه نتیجه این تقریرات است.

3- این نكته را هم باید متذكر شد كه از اواخر امویه زمان خالد روابط ایران و روم با كشور اسلامی بنی امیه گشوده و بسط یافت و سیاست نصاری و آداب هند و مجوس با مسلمین به هم آمیخت از آن جمله كتب یونانی بود كه اواخر عصر امام سجاد علیه السلام به پایتخت اموی كه مركز روم شرقی می گفتند و آنها وارث یونانیان بودند نقل و انتقال یافت و سفسطه و فلسفه ناقص یونانی و رومی به ذائقه مسلمین مخصوصا در علوم طبیعی شیرین آمد اما كسی نبود كه از او مطالبی را بپرسند یا نكات و دقایق را دریابند زیرا فقط كتاب بوده و بس و مترجمین هم لغات را می دانستند ولی اصطلاحات را نمی دانستند لذا نمی توانستند مطالب را ترجمه و تشریح كنند در نتیجه نه تنها فكر آنها خراب شد بلكه شبهاتی در توحید و علوم دیگر برای آنها رخ داد كه تا زمان امام صادق علیه السلام باقی بوده و در مدرسه جعفری حل و رفع گردید - از آن جمله جابر بن حیان مردی با ذوق بود كه از كتب یونانی استفاده كرده ولی به این مشكل كه نداشتن معلم بود گرفتار شد تا توفیق و سعادت درك محضر امام صادق را یافت و از كلمات او معلوم می شود چقدر خوشحال و مشعوف از این تشرف بود و او در محضر امام می آمد مطالب خود را طرح می كرد و امام علیه السلام به او طرق صحیح و اصول مسلم علمی آنها را تعلیم می دادند و او تقریرات امام را می نوشت و با دلی انباشته از عشق و ولع و محبت و علاقه



[ صفحه 352]



بیرون می رفت و سالها این ملازمت ادامه داشت واز مطالب زیر كه از كتب تاریخ و علوم تتبع و تحقیق شده این استنباط مسلم می گردد.

4- این نكته را هم باز ناگفته نگذریم كه اگر امام صادق را یك معلم ریاضی یا دانشمند طبیعی و طبیب بزرگ یا منجم و فلكی عظیم القدر یا فیزیسین و شیمیست درجه اول 12 قرن پیش بگوئیم مقامی برای او قائل نشده ایم - مقام فقط امامت است كه قرآن به یك جمله تمام اشیاء عالم وجود را در آن جمع و تصریح فرموده و كل شیی ء احصیناه فی امام مبین مقام امامت كه ولایت مطلقه الهیه است بالاتر و برتر از هر تخصص علمی است زیرا بسیاری از علماء یك عمر رنج و زحمت كشیده اند تا در یك رشته تخصص یابند و تازه به یك هزارم از علوم امام نرسیده اند ولی امام كه مؤید من عندالله است و از او سرچشمه وحی و تنزیل علم و دانش گرفته دریچه خاطرش با نور علم الهی كاملا وضع و محاذات داشته و به همه چیز واقف بوده و همه علوم در نظر او هضم و تحلیل گردیده است.

اكنون به موضوع پرداخته - علمای تاریخ و رجال عامه به اتفاق نوشته اند كه ان الصادق رضی الله عنه تكلم فی كثیر من العلوم و لم یكن كلامه مقصورا علی علوم - الاسلام و ما یتصل بها بل تصدی للكلام فی الطب و علوم الطبیعه و كتب اخواننا الامامیه كتبا فی طبه و فی علومه - و لیس عندنا ما نرد به كلامهم و لا یسوغ لنا ان نتصدی لرد هذا لاننا بل نبغی و لا ننقص بل نتثبت فی مواضع التثبیت و فیهما یتقاضا فابحثنا التثبیت فیه [1] .

مدلول سخن این است كه علمای فریقین یعنی شیعه و سنی امام صادق را بحر و ذخائر علم و دانش دانسته و علوم او را منحصر و محدود به فقه و اصول و تفسیر نشناخته بلكه در طب و علوم طبیعی (غیر از علوم طبیعی می دانسته اند) مهارت كامل داشته و حتی كتبی به نام او در فهرست كتب نقل نموده اند.

شكی نیست كه امام صادق یك معلم كیمیا نبوده بلكه امام و پیشوای دینی بوده كه بهتر از یك معلم كیمیا و طب و علوم طبیعی معلومات و تخصص فنی داشت و این تخصص از نظر طریقت توحید به منظور تهذیب اخلاق عمومی و تتمیم مكارم نفسانی بود - او از ائمه مسلمین و مبرزترین ائمه علماء عصر خود در علوم اسلامی و غیراسلامی بود به طوری كه مردم



[ صفحه 353]



دور دست و دانشمندان غیرواقف به علوم اسلامی از نقاط دور شد رحال می كردند تا از محضر او علم و دانش فراگیرند.

ابوزهر نویسنده فاضل مصری می نویسد منظور ما از این بیان این است كه این همه تراوشات علمی مولود فكر صائب ورای او رضی الله عنه بود.

امام صادق یك فراغت فكری داشت كه این علوم را خوب هضم و تحلیل نمود و به علاقه مندان می آموخت و این فراغت برای سایر ائمه مسلمین حاصل نگردید.

اما موضوع علم امام صادق درباره علوم تكوینیات و طبیعیات از رسائل جابر بن حیان شاگر مسلم و محقق امام صادق علیه السلام بدست می آید و این رسائل نشان می دهد كه امام صادق علیه السلام تا چه اندازه در این علوم مختلفی كه هر یك آن برای یك دانشمند كافی است در همه آنها تبحر و احاطه داشته و اثر بلیغی بجا گذاشته و این آثار در نزد علمای اروپا موجود است كه با ما كمال تأسف و تألم از این علوم محروم مانده و بدست ملل غربی افتاد و كاخ تمدن خود را بر اساس آن علوم نهادند.

ابن خلكان درباره جابر بن حیان چنین می نویسد:

ان لجابر بن حیان خمسمائة رساله (500) ذكرانه تلقی ما فیها من علم عن الامام الصادق رضی الله عنه [2] .

او می گوید من پانصد علم از امام صادق گرفتم و هزار ورق در آن فنون نگاشتم.

دانشمند مصری می گوید من اكثر این رسائل را به لغت آلمانی منسوب به جابر بن حیان دیده ام و تمام مورخین اتفاق نموده اند به این مطلب ان جابرا كان اول المشتغلین بالكیمیا فی المسلمین او علی الاقل من اول من اشتغلوا بها - و ان كتب تاریخ العلوم الاسلامیه تذكر ذلك فی مواضع كثیره

بین مورخین در موارد عدیده اتفاق است كه جابر اول كسی است كه در اسلام به علوم كیمیا پرداخت یا اول كسی است كه این بحث را دامنه داد و درباره آن كتاب نوشت.

ابن ندیم درباره جابر چنین می نویسد:

اختلف الناس فی امره (ای جابر بن حیان) و قال الشیعه انه من كبارهم واحد الابواب و زعموا انه كان صاحب جعفر الصادق رضی الله عنه و كان من اهل الكوفه [3] .



[ صفحه 354]



در اینكه جابر از كدام دسته از شاگردان امام صادق بوده اختلاف است شیعه می گوید از بزرگان آن طایفه است و از ملازمین و مصاحبین امام صادق علیه السلام بود.

ابوریحان بیرونی می نویسد: قال جابر بن حیان فی كتاب الرحمه انه كان عندنا مغناطیس یرفع وزن مائة درهم من الحدید ثم لم یرفع بعد مضی زمان علیه وزن ثمانین درهما و وزنه علی حاله لم ینقص منه شیئا و انما النقصان وقع فی قوته [4] .

این دانشمند می نویسد: جابر در كتاب الجماهر خود كه در وصف و تعریف سنگهای قیمتی تألیف كرده است نوشته است من یك مغناطیس دارم كه وزن صد درهم آن را معین می كند و وزن او هشتاد درهم است كه در مرور زمان از آن كسر نمی شود و بقوت خود باقی است واین علم را مانند سایر علوم از امام صادق گرفته است.

و نیز نوشته اشتغال جابر به كیمیا و علوم طبیعی برای پیوستگی و مصاحبت او با امام صادق علیه السلام بوده زیرا او شاگرد و پیر اهل بیت است و انه كان تلمیذه و متشیعا لال البیت و الاكثرون علی انه كان اسماعیلیا معتدلا و لم یكن اثنی عشریا

او بنابر عقیده برخی اسماعیلی است نه شیعه اثنی عشری و علت آن هم این است كه در آن مدتی كه خدمت امام صادق علیه السلام بود با اسماعیل پسر بزرگ آن حضرت بحث و فحص و عمل علمی داشته اند و به آن جناب ارادت می ورزیده شاید بعد هم به این عقیده باقی مانده كه او امام است و به همین دلیل هم كتب فنی او در هند طبع و نشر و مورد استفاده بیشتر از جاهای دیگر قرار گرفته كه او پیشوای دانشمند اسماعیلی بوده است.


[1] الامام الصادق ابوزهره طبع مصر ص 246.

[2] ابن خلكان در ترجمه جابر بن حيان ج 1.

[3] الفهرست ص 354 ج 1.

[4] الجماهر في معرفة الجواهر المطبوع في حيدرآباد سال 1355.